تاریخ از روزگاری که به کمک خط و اسناد نوشتاری به یاد میآورد، همواره در دادوستد ناعادلانهی جنسیت پیش آمده است؛ جنسیتی که همیشه نرینگی را بر مادینگی حاکم داشته است. شاید بتوان دوران مادرسالاری را به یاد تاریخ آورد و از اقتدار ن یاد کرد؛ اما این دوران آنقدر به افسانه بدل شده است که دیگر حتا تاریخ هم باور نمیکند چنین دورهای را سپری کرده باشد. تاریخی که در روند تکاملیاش مردانه تعریف شده است و تمام رویکردهای زندگی اجتماعی-فرهنگی و ی آن با مردمحوری تعریف و بازتعریف میشود.
هر چند در برخی از کشورها، پس از دوران رنسانس و زایش گروههایی که علیه استبداد مردانه قیام کردند، باعث تغییرات در نظامهای ی و نوع دید نظامها و قوانین آن نسبت به قضای مربوط به ن شد؛ اما حتا در همان کشورها هم که سالها است شعار مساوات سر داده میشود، هنوز مردمحوری را در تمام بافتهای اجتماعی و خانوادگی میتوان یافت؛ مردمحوریای که حتا در تبعیض مثبت قایل شدن برای ن در بسیاری از امتیازها میتوان دید.
این مردمحوری تاریخی در قالب زندگی جوامع سنتی، بیشتر از هر چیزی زندگی ن را مختل کرده است. اختلالی که در همه بخشهای زندگی ن میتوان آن را دید. ن در جوامع سنتی آن قدر آسیبپذیر اند که این آسیبپذیری را ممکن است از سوی تمام افراد جامعه و نزدیکترین افراد خانواده ببینند.
ملت ایران در طول تاریخ بهدلیل سختی در معیشت و دشواریهایی که در اقلیمش داشته، ملتی سختکوش بوده است. اما بعد از رسوخ نفت به اقتصاد ایران این فرهنگ تغییر کرده است. ملت ایران از گذشته، ملتی بازرگان بوده اگر تولیدی هم صورت گرفته عمدتا در حوزه کشاورزی بوده که بهدلیل شرایط جغرافیایی ایران و در مسیر راه ابریشم قرار گرفتن، توانسته از این راه کشوری موفق باشد. چرا که اقلیم خشک ایران سبب شده که کسب ثروت از زمین سخت باشد. اگر به تاریخ مراجعه کنید، تا قبل از حمله مغول، ایران در مورد هیچ چیزی از کشورهای همجوار خود و از جهان آن روز عقب نبوده است. یعنی تا قرون ششم و هفتم ایرانیها هیچ مشکلی در باب عدم توسعهنیافتگی نداشتند ودر کنار سایر ملل قرار داشتند. مفهوم توسعهیافتگی اساسا مربوط به جنگ جهانی دوم به بعد است.
1. عجين بودن با دين و مذهب: از مشخصات بارز فرهنگ ايراني عجين بودن آن با روحيه ديني و مذهبي است، اين ويژگي فرهنگي كه در تمام تاريخ ايران شاهد هستيم موجب اقبال و استقبال ايرانيان از دين مبين اسلام گشت. از اين روست كه دين اسلام در كليه شئون زندگي ايرانيان نفوذ كرده است.
2. جست وجوي انسان كامل و راه يافتن به ايده و آرمان متعالي: این موضوع، از مشخصات فرهنگ ايراني در همه ادوار است.
3. عجين بودن آن با علم و هنر: اين مشخصه دانشمندان و هنرمندان و نويسندگان ايراني را نامي و شهرۀ آفاق ساخته است، چه از كسب فرهنگ همسايگان و ملل متمدن ديگر فروگذار نكرده و از هر جا توانسته به دانش و هنر خويش افزوده است.
4. برخورد اخلاقي با جامعه و انسان؛ در شهرهاي مختلف ايران مسيحيان، زرتشتيان، كليميان، يهوديان، شيعيان، سني ها و . . . صدها سال پيش از آنكه سازمان حقوق بشري ايجاد گردد در كنار يكديگر زيسته اند. هيچ گاه در فرهنگ ايراني مردم براي همسان نبودن دينشان به ديگر هم ميهنانشان شمشير نكشيدند.
بدون تردید هجوم فرهنگ غربی با همه ظواهر دلفریبش، یکی از علل و ریشه های اصلی این چالش است؛ به ویژه با گسترش روزافزون وسایل ارتباط جمعی که به عنوان ابزاری بسیار کارآمد و قوی، در خدمت ترویج فرهنگ غربی فعالیت می کند.
سبک زندگی ایرانی به حدی از تولید به مصرف تغییر کرد که حتی اموری مثل پخت و پز و تربیت فرزندان را هم به خارج از خانه واگذار می کنند و حاظر به انجام این امور در داخل خانواده نیستند که این چنین سبکی منافع ملی و بلند مدت ما را در معرض نابود کردن قرار می دهد چون با مصرف گرایی منافع کشورهای در حال توسعه و خانواده ها شدیداً به خطر می افتد چون خانواده ها دائماً در حال کسب و کار و درامد و خرج کردن هستند و رضایت ندارند و این یعنی زمان کافی برای خرج کردن و لذت بردن از آن را نداشتند و در نتیجه آرامش خانواده از بین می رود در حالی که قناعت کردن به داشته هاخانواده ها را به آرامش می رساند.
تمدن در فرهنگ واژگاني به معناي شهرنشيني در(لغت نامه دهخدا )آمده است. شهرنشيني به معناي اجتماع انساني در يك منطقه با خانه ها و خيابان ها و كوي و برزن هاي پيوسته نيست، هر چند كه بخشي از معنا را مي رساند، بلكه شهر نشين و مدنيت به معناي وجود قوانين مكتوب و سنت هاي نوشته شده و مديريت شهري است. از اين روست كه پيامبر هنگامي كه يثرب را با قوانين نوشته شده قرآن و مديريت ثابت و منسجم و منضبط به شهري مدني و دولت شهري اسلامي تبديل كرد، نامش به مدينه النبي تغيير يافت تا دلالت بر تمدن و مدنيت به معنا و مفهوم گفته شده داشته باشد.
بنابراين تمدن و مدنيت در اصطلاح، نوع خاصي از توسعه مادي و معنوي است كه در جامعه ويژه رخ مي نمايد. تمدن مجموعه اي پيچيده از پديده هاي اجتماعي قابل انتقال، شامل جهات ديني و مذهبي ، اخلاقي ، زيباشناختي ، فني يا علمي مشترك در همه اجزاي يك جامعه وسيع و يا چندين جامعه مرتبط با يك ديگر است.( فرهنگ علوم اجتماعي، ص 47) برخي تمدن را جنبه مادي فرهنگ بر شمرده اند و گفته اند كه تمدن وجه تجسم و بيرون فرهنگ است. فرهنگ نيز در اين معنا عبارت از هر چيزي است كه انسان آن را انديشيده و يا آفريده است كه دربردارنده هنرهاي معماري ، سنت ها و آيين، رسوم و آداب ، قوانين نوشته و نانوشته انساني، فن آوري و مانند آن است.به نظر مي رسد كه تمدن، در سايه دولت ها و قدرت هاي فرهنگي شكل مي گيرد و تمدن بدون دولت به معناي تمدن بدون فرهنگ خواهد بود كه معنا و مفهوم درست و مقبولي نخواهد داشت. تمدن هر چند كه جنبه مادي و تجسمي فرهنگ است اما اين تجسم يابي بيش از آن كه به هنرهاي معماري و فن آوري ارتباط يابد با جنبه دولت قانوني و جامعه مدني و قدرت مشروع معنا و مفهوم مي يابد.
تمدن ها در آيات قرآني مجموعه اي از اجتماعات انساني است كه در يك فرآيند به رشد و بالندگي و شكوفايي رسيده و توانسته است جامعه اي قدرت مند و ثروتمندي را بر پايه سنت ها و قوانين ايجاد كنند. اين تمدن ها در آغاز به راه راست حركت مي كردند و از قوانين و عدالت سودي مي جستند از اين رو به بالندگي دست يافتند ولي در ادامه راه منحرف شده و به كژراهه رفته و در نهايت به جهت ظلم و بي عدالتي در حق خود و ديگران نابود شده و بر پايه قوانين و سنت هاي الهي نيست شده اند. مهم ترين تمدن هايي كه قرآن به آن ها اشاره دارد مي توان از تمدن فرعونيان ، ثمود، عاد، سبائيان ( تبع) ، بني اسرائيل ، ذوالقرنين و مانند آن ياد كرد. اشاره قرآن به اين تمدن ها از براي عبرت گيري است؛ قرآن در آيات خود به تحليل علل و عوامل شكوفايي و نيستي اين تمدن ها اشاره مي كند تا ديگر جوامع بشري از آن پند گرفته و از علل و عوامل آسيب زاي آن پرهيز كرده و يا جلوگيري به عمل آورند.
درباره این سایت